موسیقی پارس – نیما باقری: پس از فوت مرتضی پاشایی قطعه ای با ترجیع بند «سرت رو برنگردوندی» از مرتضی پاشایی به صورت غیر رسمی لو رفت، حال در آستانه مراسم چهل ام این خواننده محبوب پاپ برادر ایشان تصمیم به پخش نسخه رسمی و اصلی این آهنگ با صدای خودش گرفته است. به همین منظور گفت و گوی کوتاهی را با «مصطفی پاشایی» ترتیب دادیم تا از جزئیات ماجرا با خبر شویم.
چه اتفاقی افتاد که تصمیم به پخش این قطعه با صدای خودتان گرفتید؟
اولاً من احساس کردم با این کار مرتضی هم خوشحال خواهد شد، چون از ابتدا مرتضی این کار را برای من ساخته بود ولی به دلیل یک سری مشکلات شخصی مجال آن پیش نیامده بود که زودتر برای این کار اقدام کنیم و تصمیم گرفتیم کار را به شخص دیگری واگذار کنیم ولی اکنون به خاطر شادی روح مرتضی هم که شده است این کار را طبق قرار اولیه مان با مرتضی خودم می خوانم. تمامی نزدیکان ما شاهد این هستند که مرتضی بارها تاکید کرده بود که برای تو کارهایی خواهم ساخت و شروع به کار خواهی کرد. اگر هم دقت کرده باشید نسخه پخش شده مقدار کوتاهی از ماکت این آهنگ است که دلیل آن بیماری مرتضی و کنسرت هایش بود که زمان کافی برای تکمیل آهنگ نداشتیم. من احساس کردم که می توانم این کار را به صورت کامل بخوانم.
در گذشته فعالیت موسیقیایی داشتید ؟
با خود مرتضی در گذشته کارهایی را رکورد کرده بودیم ولی شرایط زندگی و کار این اجازه را به من نمی داد که به صورت جدی به سراغ موسیقی بروم، من در شرکت نفت کارشناس مترجمی زبان انگلیسی هستم و ۱۰ سال است که مشغول کار هستم.
من می توانم صریح و بی پرده سوالی را مطرح کنم؟
ما عادت داریم، بفرمایید.
این سوال پیش می آید که آیا مصطفی پاشایی از شرایط کنونی با این حرکت سوء استفاده نمی کند؟
شاید این طور برداشت شود ولی من خودم به هیچ وجه این قصد را ندارم و اتفاقا خیلی بر روی این مسئله حساس هستم و تاکید دارم که اینگونه تلقی نشود. بی اغراق موقع ضبط وکال این کار مرتضی را در کنار خود حس میکردم و آرامش عجیبی داشتم. مطمئن هستم که خود مرتضی نیز از این کار راضی است زیرا همواره می گفت بعد از بیماری کارهای خوبی برای تو می سازم ولی افسوس که این بیماری او را از ما گرفت.
صدایتان در موسیقی شباهتی به مرتضی دارد؟
بله به صورت ژنتیکی صدای ما شباهت های زیادی دارد و تمام کسانی که تاکنون وکال این کار را توسط من شنیدند صحت این حرف را تایید می کنند.
بعد از پخش این کار تصمیم به ادامه فعالیت در حوزه موسیقی دارید؟
خیر، حداقل تا بعد از پخش آلبوم مرتضی تصمیمی برای ادامه فعالیت ندارم، امیدوارم این قطعه کار خوبی از آب در بیاید و برای هرکسی که می شوند قابل قبول باشد.
از آلبوم مرتضی چه خبر؟ در چه مرحله ای قرار دارد؟
همه وکال ها آماده است، سعی خودمان را می کنیم تا قبل از پایان سال آلبوم را منتشر کنیم. تمامی ترانه ها را «مهرزاد امیرخانی» سروده است و برای قسمت تنظیم هم در حال مذاکره با بهترین تنظیم کننده ها هستیم و به زودی کار تنظیم ها نیز آغاز می شود. تمامی کسانی که کارها را تا کنون شنیده اند اذعان دارند که کارهای ماندگار و خوبی از آب در می آید.
حرف آخر:
از «مهرزاد امیرخانی» و «معین راهبر» نهایت تشکر را به خاطر همکاری و رفاقت بی حد و مرزشان دارم. قطعه «سرت رو برنگردوندی» با ترانه مهرزاد امیرخانی و تنظیم معین راهبر روز چهارشنبه از تمامی سایت های معتبر منتشر خواهد شد. همچنین امیدوارم مردم بدانند که این کار صرفا بر اساس علاقه خود مرتضی بوده است و هیچ گونه سو استفاده ای در کار نیست. امیدوارم روح مرتضی همواره در آرامش باشد و برای تمام کسانی که به مشکل مرتضی مبتلا هستند نیز آرزوی سلامتی کامل دارم
اينستاگرام مهرزاد امیرخانی
به یاد یادگاریا ، عکساتو دوره کردم
تو دور کی می گردی که ، اینجوری دوره گردم
یه شب یه جا یه خاطره ، منو یادت میاره
خیلی بده اینکه کسی خیلی دوسم نداره
محمودگل محمدي:
زائری بارانی ام آقا بدادم میرسی؟
بی پناهم، خسته ام،تنهابدادم میرسی ؟
گر چه آهونیستم اماپراز دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوهابه دادم میرسی ؟
شهادت امام هشتم بر شما دوستان عزیز تسلیت باد اون روزی که من همراه مهدی کرد و خدابیامرز مرتضی رفتیم زیارت و پا بوس امام رضا بارون شدیدی میبارید گفتم می خوای بیخال شیم بریم دوساعت هم به پروازت بیشتر نمونده بریم فرودگاه کمرتم درد میکنه نگاهی کرد بهم گفت نه بابا بریم حرم گفتم حله رفتیم مهدی هی اینور و اونور میدوید یچی پیدا کنه بگیره رو سر مرتضی خیس نشه آخی رفتیم رسیدیم پنجره فولاد خلوت بود چون بارون میومد رفت چسبید یک ربعی خیره به حرم شد و بعد عقب عقب امد گفت محمود شلوغ کمرم درد میکنه مهدی کرد گفت بریم میبریمت رفتیم تو مرتضی مهدی از جلو میرفتن منم پشتشون رسیدیم به ضریح مهدی گفت محمود راه واکن مردم کنار زدم و مرتضی پشت سرم مهدی هم پشتش که مردم بهش فشار نیارن خلاصه چند دقیقه ای چسبید به ضریح علی بن موسی الرضا و امدیم بیرون خوشحال بود میگفت مهدی دمت گرم هیچ وقت به این راحتی زیارت نکردم تو این شلوغی امام غریب مرتضی رو به خودت می سپارم اون دنیا غریب نزار بمونه شادی روحش فاتحه ام اصلوات
به بخش دوم صحبت ایشان در مورد فالش خواندن مرتضی پاشایی میپردازیم اما همینقدر در مورد تحلیل بخش اول صحبتهای استاد ببینید انگار اصلا در جریان ماجرا نبوده است. یعنی این را همه، حتی مردم عادی کوچه و بازار هم میدانند که بخش مهم اطلاعرسانی و فراگیرشدن ماجرای مرتضی به خاطر شبکه اجتماعی بود و اساسا تلویزیون همه جور تلاشی کرد تا این ماجرا را پوشش ندهد و برخلاف منطق اطلاعرسانی صحیح و به موقع حتی خبر درست و درمانی هم منتشر نکرد و این شبکههای اجتماعی و فراگیری آنها بود که باعث این اطلاعرسانی سریع و حضور گسترده بود، اما معلم معروف جامعه شناسی، بر اساس یک پیشداوری و برای یافتن مثال برای یک فرضیه (که البته میتواند نادرست هم نباشد)، شتایزده به میدان آمد و اینها را به هم ربط داد.
ماجرای فالش خواندن مرتضی که خود یک دنیای دیگر است.
این نتیجه تحقیقات گسترده یک استاد دانشگاه و تحلیلگر است تا بعدا از آن نتیجههای بزرگ بگیرد: «من دادهام یک موسیقیدان فرمت موسیقی او را تحلیل کرده است!!!»، کسی که دهها دانشجوی جوان زیر دست خود دارد که در همان جمع هم شدیدا به حرفهایش اعتراض کردهاند. او میتواند یک گروه درست کند، فرمهایی طراحی کند و در اختیار آنها قرار دهد و از آنها بخواهد در جامعه و در بین اقشار مختلف جامعه بگردند و از آنها نظرسنجی کنند و ببینند چرا جوانی که از هیچ شروع میکند، موسیقی میآموزد و با دلش ملودی میسازد و میخواند، اینگونه محبوب مردم میشود. چرا به جای این همه برنامههای تند و تیز و چنگ زدن به صورت این و آن و کسب شهرت از این طریق، هیچگاه هیچ برنامه پژوهشی دقیق میدانی و جامعهشناسانه نمیگذارید آقای دکتر؟!
آقای اباذری مرتضی پاشایی بیست و چند ساله از شمای شصت و چند ساله علمیتر و حتی جامعهشناستر بود چون او کارش را قایم به خودش و شناختش ندانست و برای چیزها و کارهایی که نمیدانست، همکار استخدام کرد. شما در بین موزیسینها احتمالا جرجیس را پیدا کردید که تشخیص داد پاشایی فالش میخواند. قطعا شما و جرجیستان بتهوون را از استاد فریبرز لاچینی بهتر نمیشناسید، او با شصت سال سابقه شناخت موسیقی علمی و سالها نوازندگی درجه یک پیانو و خلق آثاری چون پاییزطلایی، یکی از ملودیهای مرتضی را با پیانو نواخته و به او تقدیم کرده است. قطعا اواین همه اعتبار و آبروی خود را برای کسی که فالش میخواند به خطر نمیاندازد. موضوع این است که او عشق و احساس را میفهمد و شما از درک احساس و عشق عاجزید آقای دکتر.
مرتضی پاشایی دوازده سال قبل از معروف شدن بارها و بارها خواند و کار منتشر کرد تا فهمید چگونه باید بر مردم تاثیر بگذارد. برای آنکه بهترین ومناسبترین شکل تنظیم کارهای خود را پیدا کند با چندین تنظیمکننده کار و مشورت کرد، برای طراحی لباس که نمیدانست به کارشناسش مراجعه کرد، مدیر برنامه رسانهای و کاری گذاشت، دانست که چگونه باید حرف بزند، لباس بپوشد، آواز بخواند، ملودی بسازد تا مخاطبهای خودش را راضی کند: «مخاطبهای خودش» آقای دکتر، نه شما یا موزیسینی که «دادهاید کار او را تحلیل کند». نه از سیاست خواند، نه از جامعهشناسی، از عشق خواند و از دوست داشتن و مهربانی. چیزهایی که اتفاقا شما هم به آن نیاز دارید. روشنفکرهایی چون شما فکر میکنید همه مردم باید سیاستزده باشند که از سیاستزدایی آنها ناراحتید. اتفاقا یکی از بزرگترین خیانتهای روشنفکران همین تقاضای بیجای آنهاست. آنها از مردمی که میخواهند فقط زندگیشان را داشته باشند و به احساسات و عواطف خودشان برسند توقع رفتار سیاسی دارند. بیش از نیمیاز مردم سوییس اسم رییس جمهورشان را هم نمیدانند، آیا آنها هم نادانند؟ نتیجه سیاستزدگی که شما دنبال آن هستید همان انتخاب رییس دولت قبلیست؛ مردم توسط سیاستمداران و روشنفکران شتابزده و مقطعی وارد انتخابات میشوند و ناآگاهانه انتخاب میکنند در حالی که قاعدتا باید از اطرافیان معتمد خود بپرسند یا اصلا انتخاب نکنند. آیا اینکه مردم از وضعیت زندگی در سیستان عزیز ما بیخبرند نتیجه سیاستزداییست؟ خیر آقای دکتر مهربانی و عشق راه حل است. . .
اینکه ما و شما مخاطب چه نوع موسیقی هستیم حرفی نیست. حتما بنده هم مخاطب جریان اصلی موسیقی پاپ نیستم و آنچه می نویسم به این معنی نیست که به جریان جاری موسیقی پاپ انتقادی ندارم. علاقه بنده به عنوان یک علاقمند موسیقی، موسیقی اصیل ایرانی و انواع موسیقی های هنری ست و عمدتا نه بتهوون که موسیقیهای دیگر را گوش میکنم اما وقتی در جایگاه یک روزنامه نگار قرار می گیرم این را میدانم که موسیقی برای مخاطبانش تولید میشود نه برای همه اقشار. این اصل مربوط به مملکت ما نیست و در سرزمین خود بتهوون هم همین است. مگر در آلمان و فرانسه و آمریکا و همه جاهای دیگر جهان مردم فقط به موسیقی کلاسیک گوش میدهند؟! در همه آن کشورها هم دولتها مجبورند از ارکسترهای موسیقی کلاسیک حمایت کنند تا ورشکست نشوند و مخاطبان موسیقی پاپ دهها برابرند. شکل زندگی و کار سلبریتیها در کشورهای دیگر چگونه است؟ مگر نه اینکه مثلا یکی از روسای جمهور آمریکا بخش مهمیاز آرای خود را مدیون این است که در کنار مایکل جکسون عکس گرفته است؟ آیا نوع نگاه جامعهشناسان آنجا به پدیده شهرت و سلبریتیها به همین اندازه شما فاشیستی و خالی از احترام و منطق است؟ آنجا البته یک فرق مهم دارد و آن اینکه روشنفکرانشان خودشان را نشسته بر برج عاج نمیدانند و مردم را ابله فرض نمیکنند. آنها با این چهرهها وارد تعامل و همکاری میشوند و نتیجه این میشود که همین مایکل جکسون مهمترین آهنگها را درباره همین محیط زیست که شما ادعا دارید نگران آن هستید خوانده است که بعد از سالها هنوز هم دیدنیست و تصور تصاویر آن اشک به چشممان میآورد، اما شما در این باره چه کردهاید؟ آیا اصلا در جریان هستید که یک گروه به نام «خورشید سیاه» کارهای خوبی در زمینه محیط زیست ارائه داده است؟ آیا گروه ترافیک را میشناسید که آنها هم برای محیط زیست میخوانند؟ آیا تا به حال تلاش کردهاید حداقل دانشجویان کلاسهای متعدد خود را تشویق کنید که اگر اهل هنر هستند آثاری در این راستا ارائه دهند و یا اقلا این آثار بشنوند و در گروههای مجازی خود به اشتراک بگذارند؟ آیا . .
این سوالها خیلیست آقای دکتر و از مجال این بحث خارج. راستش را بخواهید من مطمئنم که شما اصلا مخاطب موسیقی کلاسیک هم نیستید وگرنه به این شکل کلیشهای اسم بتهوون را نمیآوردید. موسیقی جدی و هنری جهان سالهاست که ستارههای بزرگی دارد و آنها که هنوز نام بتهوون و باخ و موزار را تکرار میکنند همینجوری و برای خودنمایی و خود هنرشناسپنداریست نه شناخت و همراهی با هنر.
چگونه در مورد چیزی که نمیدانید و نمیشناسید صحبت میکنید جناب اباذری؟ نتیجه انطباق تئوریهای غربی جامعهشناسی با جامعهای که اساسا طور دیگری نگاه میکند و فلسفه ذهنی جمعیاش همه با عشق و احساس شکل گرفته و رشد کرده، همین نگاه ناقص و نادرست است که شما دارید و دریغا که شما یکی از مشهورترین جامعهشناسان ما هستید. چیزی که مردم ما باید بیاموزند این است که هرگاه میخواهند در مورد چیزی داد سخن بدهند اول در مورد آن تحقیق کنند و بعد حرف بزنند و این موضوعیست که ظاهرا شمای جامعهشناس و فیلسوف هم باید بدانید و نمیدانید. اگر میدانستید به آن شکل مضحک موسیقی و هنر یک هنرمند را که با اقبال عامه هم مواجه شده و بسیاری از اهل فن موسیقی پاپ به سطح کارش احترام میگذارند تحلیل نمیکردید. مشکل نادان ماندن جامعه ما معلمانی مثل شماست که صبح تا شب تئوریهای آزموده غربی را بازآزمایی میکنند و شب و روزشان را به تطبیق و بومیسازی کلامی این آثار اختصاص میدهند و از امکاناتی که در اختیار دارند نه برای تحقیق و نه برای آگاهیبخشی استفاده نمیکنند و از تحلیل عشق و عاطفه عاجزند. آنها حتی یک جمع دانشگاهی که در آن سخنرانی میکنند را هم نمیبینند و اعتراضاتی که در همان جا میشود را هم با شکلی فاشیستی سرکوب میکنند. آقای اباذری چرا شما فکر میکنید که آن دختر و پسر جوان این ایج یا بیست و چند ساله وقتی عاشق میشود و یا وقتی شاد یا غمگین است باید مثل شما منطق بورزد و یا مثل مولانا دچار شور عارفانه شود؟
طبیعیست که او در آن لحظه با خودش بگوید: «یکی هست تو قلبم /که هرشب واسه اون مینویسم و اون خوابه/...» و طبیعیست که اگر یک جوان با بهترین جاهای قلبش و با صدای نرم و لطیف و ملودی شیرین و تنظیم خلوت این را بخواند، مردم دوستش داشته باشند. شما با کجای این موضوع مخالفید؟ به نظر شما او در آن لحظه چه باید بگوید و چه باید بخواند؟ میخواهیم بگوییم شما «بدهید تحلیل کنند و شعر بنویسند و شما بدهید ملودی بسازند تا شما راضی شوید؟». کسی از شما توقع ندارد مخاطب موسیقی پاپ باشید اما از شما توقع می رود حال کسانی که آنها نمی شناسید اقلا درک کنید. اگر آنها زور بزنند و افکار شما را بفهمند خیلی کارشان درست است؟ البته جای شکرش باقیست که همه جامعهشناسان ما نگاهی مثل شما ندارند و مثلا جناب ناصر فکوهی میگوید: «اين جوانان اصولا هر چه كمتر و كمتر تحمل آن را دارند كه سبك زندگي و شيوههاي متعارف زندگي آنها را ديگران، هر ديگراني، چه سياستمداران، چه روشنفكران و چه حتي نسل پيشين، تعيين كنند.» یعنی با این نظر عاقلانه و عالمانه تر آن فرضیه ملت دولت شما هم رد است. شما بهتر است به پیامکها، لطیفهها و متنهایی که در آن زمان در فضای مجازی دست به دست شد مراجعه کنید تا بخشی از دلایل آن ماجرای شگفتانگیز در درک کنید. گفتنی و نوشتنی نیست آقای دکتر.
ماجرای مرتضی پاشایی نیاز به تحلیل درست همه جانبه دارد و قطعا مراکز بزرگ دانشگاهی و سیاستگذاران فرهنگی جهان اگر با چنین پدیده ای برخورد کنند از آن نتایج بزرگی به نفع جامعه و جوانانشان میگیرند اما اینجا متاسفانه حکایت دیگریست. وقتی روشنفکر ما اینگونه تحلیل میکند فکر میکنید سیاستمدار ما چگونه برخورد میکند؟! بر رفتار مردم ما هم نقد اساسی وارد است. نگارنده در یادداشتی روزنامه شرق این نکته را آورده است: «در دورهای که ماجرای بیماری مرتضی پاشایی مشخص شده بود، چندین بار شایعه درگذشتش پخش شد طوری که آن مرحوم چندین بار مجبور شد مصاحبه کند و بگوید: «دستی دستی میخواهید مرا بکشید». مردم ما کسی را که به یک بیماری سخت مثل سرطان دچار میشود، به سمت شکست هل میدهند تا از او یک شهید بسازند در حالی که در جامعهای مثل آمریکا، مردم او را به مبارزه و مقاومت فرا میخوانند تا از او یک قهرمان بسازند. به آنچه در زندگی لانس آرمسترانگ، دوچرخه سوار معروف آمریکایی اتفاق افتاد توجه کنید. وقعی مشخص شد سرطان دارد، جامعه آمریکایی آنقدر به او انرژی و انگیزه داد تا تبدیل به قهرمان مبارزه با سرطان شد. ملت مهربان ما متاسفانه بسیار منفینگر بار آمدهاند...»
غلامرضا صنعتگر اظهار کرد: پس از آنکه با دعای خیر مردم و لطف خداوند، مرحله نخست شیمیدرمان من با موفقیت سپری شد، پس از ماه صفر، مرحله دوم آن در شش جلسه با دور بالاتر آغاز می شود.
وی با بیان اینکه متأسفانه بیماری به معده و کلیه وارد شده است، گفت: امیدوارم با لطف خداوند و یاری مردم روزبهروز بهتر شوم و بار دیگر به اجرای برنامه برای هوادارانم بپردازم.
صنعتگر دربارهحمایت مسوولان نیز بیان کرد: یکسری از دوستان و مسوولان محبت داشتند و هر لحظه به یادم بودند، در اینجا باید از استاندار، نمایندگان مردم در خانهی ملت و شهردار بندرعباس تشکر کنم که در این مدت مدام پیگیر حال من بودند و هستند.
وی با اشاره به اینکه این عیادتها باعث خشنودی و افزایش روحیه و انگیزه در من میشود، ادامه داد: در این مدت، کمک مالی به من نشد و فقط وضعیت بیمهام به لطف مدیرکل سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هرمزگان مشخص شد و امیدوارم شاهد روزی باشیم که هیچ هنرمندی فراموش نشود.
او با بیان اینکه امیدوارم موسیقی ایران دور از شایعهپراکنیها باشد، افزود: اگر میبینیم جامعه موسیقی به یکپارچگی نمیرسد، همین شایعات، بزرگترین مانع در برابر این رخداد است. امیدوارم روزی شاهد باشیم که این ناجوانمردیها دیگر وجود ندارد.
دوستان براي خواننده خوب كشورمان دعاكنيد
ﯾﮏ ﺟﻮﺭ ﻋﺠﯿﺐ ﺩﻟﻨﺸﯿﻨﻨﺪ
ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ؛
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺧﺪﺍ ﯾﮏ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺎﻥ ... ؛
ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭﺷﺎﻥ ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯽ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯿﺸﻮﯼ ...
ﺍﺻﻼ ﺳﯿﺮﻧﻤﯿﺸﻮﯼ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺻﺪﺍﯾﺸﺎﻥ
ﻫﻤﺎﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻭﻗﺖ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﯾﮑﻬﻮ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭاز ﺗﻪ ﺩﻟﺖ
ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ : ﮐﺎﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ؛
ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻋﺸﻖ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ...
ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻋﺠﯿﺐﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ « ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻥ » ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ
ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻫﻤﺎﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺖ ﻗﺮﺹ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ؛
ﺑﺎﻫﻤﺎﻥ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﺎﻧﺪ
ﻫﻤﺎﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﻟﮕﯿﺮﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻫﻤﺎﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺸﺎﻥ ﺑﯽ ﻗﯿﺪ ﻭ ﺷﺮﻁ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻥ
ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ... ؛
با تو هستم ....باور نداري .....
بغضم گرفته وقتشه ببارم ، چه بي هوا هواي گريه دارم
بازكاغذام باتوخط خطي شد، خدااين حس وحالو دوست ندارم
حالا تاصبح نگاهت انگاري يه دنياراهه
هرچي راه ميري توشب ها بازته جاده سياهه
توببندچشماتو ساده اون ديگه حالا توابراست
اون گذشته ازمن وتو، تودلش زندگي برپاست
توبايدتنهابموني باهمون چترشكستت
زيربارون توي پاييز باچشاي خيس بستت
يه آدم چقدر طاقت غصه داره
چجوري ميشه خنده روي لبام پابذاره
دوباره ، دوباره
به جايي رسيدم كه باهيچكي حرفي ندارم
نباشي، من هيچ حسي به روزبرفي ندارم
نميخوام بباره
دل دنياروخون كردي كه اينجوري تورفتي
تموم دلخوشي هامو توبارفتن گرفتي
مثل حس يه عشق تازه بودي
مثل افسانه بي اندازه بودي
هيچكي براي من شبيه تو نبوده
دنيا چه بي رحمي آخه تنهايي زوده
چشامو ميبندم ميخوام هرچي غصه است بميره
كه توخواب يكي ازتنم عطرتو پس بگيره
نميشه ، نميشه
عزيزم نميدوني عشقت چقدر سينه سوزه
چه سخته آدم چشم به تاريكي شب بدوزه
هميشه ، هميشه
شبابيدار وروزا خيره به عكست اين شده كارم ديگه طاقت ندارم
دلم ميخواد يه جايي اونور دنياخودمو جا بذارم
آخه عادت ندارم توكه نباشي خوابم نميره خيلي دلم ميگيره
فراموشم نميشه خاطره هامون واسه من خيلي ديره
اين روزاسخت ترازاونه كه باور كني
مگه ميشه بايه خاطره سركني
يه جوري هق هق زدم صدام زخميه
اين اون دردي كه نميفهميه
يه دفعه پرپر شد پر پروازمون
گرفته است چقدر دل آسمون
دوستان عزيز، چهلمين روز درگذشت عزيزمون رسيد
به همتون تسليت ميگيم غم سنگين وبزرگيه واسه همه ما
هديه هاتون روبراي مرتضي عزيزمون بفرستيد به آسمونا
امشب 7 بار سوره ی قدر
1 بار آیت الکرسی
و یک حمد و 7 سوره توحید بخونيد برای شادی روح امپراطورمون
دلنوشته وعکس میناعزیز:
تو شـــــــــــــــــادی
توغصـــــــــــــــــــه
با آهنگ تو بغــــــــــــــــــــض کردم
برای نبض احســــــــــــاسم با احســـــــــــاس تو خو کردم
حالا رفتــــــــــی گل بیتا
ولی یـــــــــــــــادت هست
تو تکــــــــــــــــــــــرار قلب خیلی ها
خونواده،نظرات فعاله هرچي دل تنگتون ميخواد به امپراطورمون بگيد
اگر عكس يادلنوشته اي هم دارين درقسمت نظرات بذارين بااسم خودتون دروبسايت قرارميديم.
داداش كوچولوى من ...
خيلي دوست داشتم بودى و كارى كه هميشه بهم پيشنهاد ميدادى انجام بدم رو امشب ميشنيدى
گرچه ميدونم كنارمى و هيچوقت تنهام نميزارى
شاهين دليوند:
"روزهای سخت"
یادش بخیر رفتیم واسه گرفتن عکس این آهنگ
مرتضی حالش خوب نبود اصلا
اما چون عشق داشت به کارش و هواداراش من و مرتضی و مصطفی رفتیم واسه کار
بهم گفت میخوام یه جوری واستم که مردم بدونن دارم نگاهشون میکنم و روزهای سخت رو پشت سر گذاشتم
منم کلی فکر کردم و گفتم بریم توچال
از اونجا کل شهر زیر پاته
حالا کلی هم خاطره اونجا ساختیم
بعد چندتا با کلاه عکس گرفتم
گفتم مرتضی بیا هوادارا رو سوپرایز کنیم و بدونن حالت خوبه
بیا کلاهتو بردار تو این آهنگ
بذار بدونن روزای سخت تموم شده دیگه
اونم برداشت و شد این عکس
نمیدونستم قراره روزای سخت بشه ماههای سخت و سالیان سخت برای من و هوادارات
چند روز میگذره که نیستی
اما باور این روزا خیلی سخته مرتضی خیلی
محمودگل محمدي:
بعد رفتنت، می میره. دلی که رو به زواله.
توکه نیستی تا ببینی، هریه ثانیه م یه ساله...
گریه گریه گریه گریه چله ی غم توسر شد،
با خیال تو می سوختم، شبام اینجوری سحرشد...
بی تو هرنفس عذابه، زندگی صفا نداره
باورم نمی شه دنیام، دیگه مرتضی نداره!
روی شونه هام گذاشتی، غم و غصه یه عالم،
گفتم اسممو بزارن، بعد تو: محموده با غم...
،
تشکر از شاعر عزیز :ناصردودانگه
مراسم چهلمین غروب خواننده حنجره طلایی زنده یاد مرتضی پاشایی فردا پنجشنبه ساعت دوظهر قطعه هنرمندان بر سر مزارش برگزار میگردد روحش شاد یادش گرامی
من گريه کردم و تو خوندى" يکى هست..تو قلبم"
من لج کردم و تو خوندى " آدم که قسم خوردشو دق نميده"
من بغض کردم و تو خوندى " بغضم گرفته وقتشه ببارم "
من تنها شدم و تو خوندى " نگران منى به تو قرصه دلم "
با احساسم بازى کردن و تو خوندى " بگو اين دروغ دوست داشتنى و اينبارم..باز بگو بى تو ميميرم بگو دوستت دارم.."
عشقم داره از پيشم میره و تو خوندى " ديدى بى من دارى ميري ديدي قولاتو شکستى "
ميبينى...
من با تو زندگى کردم
وقتايى که حالم خوب بود بلند بلند تو گوشم خوندى " قلبم رو تکراره "
حالا تو رفتى و من ميگم: دل دنيارو خون کردى که اينجورى تو رفتى
موسیقی پارس: مراسم چهلمین روز درگذشت مرحوم مرتضی پاشایی بر سر مزارش در بهشت زهرا برگزار شد.
ساعاتی قبل از شروع مراسم، مردم دوست دار مرحوم پاشایی گروه گروه به قطعه بهشت زهرا می آمدند و باز هم ازدیاد جمعیت از نکات بارز این مراسم بود. بعد از تلاوت قرآن کریم، عموی مرحوم پاشایی به روی سن رفت و دریاره مرتضی سخن گفت.
منصور پاشایی در ابتدای این مراسم ضمن تشکر فراوان از حضور مردم، گفت: مردم ما در این مدت برای مرتضی سنگ تمام گذاشتند، مردم ما عاشق هستند، برخورد اینگونه مردم با مرتضی واقعاً ستودنی است.
وی افزود: مردم ما باید قدر خودشان را بدانند که حقیقتاً بینظیر هستند. مردم ایران مردمی با فرهنگ والا و غنی هستند، من برای تشکر از شما که در این مراسم حاضر شدید و طی این مدت با ما همراه بودید چیزی ندارم جز اینکه بگویم حاضریم جان خود را نیز برای شما فدا کنیم.
منصور پاشایی ادامه داد: مرتضی چند ویژگی داشت که باعث شد طرفداران این چنینی پیدا کند. اول اینکه او بسیار مردمی بود و فقط برای مردم میخواند و دومین ویژگی او به اذعان بسیاری از دوستان و طرفدارانش تواضع و خشوع او بود و سومین ویژگی که شاید مهمترین آنها نیز باشد این بود که او توانسته بود نغمههای درونی انسانها را از دل ترانههایش بازگو بکند و این شاید موفقترین چیز برای یک هنرمند باشد. هرکس که ترانههای او را میشنید با آن ارتباط حسی برقرار میکرد، مرتضی از عشق میخواند، عشقی که الهی بود چرا که ریشه عشق هم الهی است. من چیزی جز نغمههای الهی از مرتضی نشنیدم.
در ادامه این مراسم علی ضیاء که مجری این برنامه نیز بود، گفت: هنوز هم بعد از گذشت ۴۰ روز حالمان خوب نشده خیلی ها در این جمع هستند که هنوز هم چشمشان گریان است.
وی در ادامه از مریم حیدرزاده دعوت کرد تا به به شعرخوانی بپردازد.
حیدرزاده نیز در سخنانی گفت: برای او لحظاتی پر از آرامش آرزو میکنم و برای خانوادهاش صبری بینهایت، چرا که ما با صدای مرتضی زندگی کردیم اما خانواده او با خود او زندگی کردند. همین که کسی در اوج پرواز کرد و مردم نیز اغلب ترانههایش را زمزمه میکنند به گمانم مهمترین چیزی است که یک هنرمند میتواند به دست بیاورد.
حاج مجید بادکوبه مداح اهلبیت در ادامه این مراسم به روی صحنه آمد و گفت: من همیشه به خانواده مرتضی گفتهام که اگر طول زندگی مرتضی کم بود اما عرض زندگیاش زیاد بود و شاید همین حضور مردم در این چند وقت و همراهی با شما این موضوع را ثابت کند. امیدوارم روح مرتضی در این ایام ماه ربیع مهمان سفره رسول الله باشد.
در حین مداحی پدر مرحوم پاشایی، ناصر پاشایی نیز به روی سن آمد و برای پسرش روضه خوانی کرد و از مسئولین بخاطر همراهیشان در این چهل روز تشکر کرد.
از نکات قابل توجه بازار داغ فروش پوستر، تقویم، ساعت، تی شرت، شال و … بود که عکسی از مرحوم مرتضی پاشایی بر روی آن حک شده بود.
محمد علیزاده, علی لهراسبی، بنیامین بهادری، مهرزاد امیر خانی، علی عبدالمالکی و فریدون آسرایی از جمله هنرمندان حاضر در این مراسم بودند.
بیننده عکس های «اشکان ازاد بخت» از این مراسم باشید.
.: Weblog Themes By Pichak :.